نیکی نیکی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
نیکاننیکان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

عشق زندگی

اخلاقشون زمین تا اسمون فرق میکنه

آخی تازه تازه روزای بچگی نیکی داره یادم میاد لذت مادر شدن دباره حس خوبیه وقتی بچه ات نگات میکنه وقتی شیر میخوره وقتی عوضش میکنی و لذت میبره اعتراف میکنم تو بچه دوم اینا رو بیشتر حس میکنم نیکی ضعیف تر بود و زود گریه میکرد از همون نوزادی دمختار بود وقتی لباسش رو عوض میکردم دلش نمیاست و بدنش رو سفت میکرد و گریه میکرد منم خیلی میترسیدم کلا زیاد نمیتونستم باهاش ارتباط بگیرمبسکه داد و فغان میکرد اما نیکان خیلی آرومتره خیلی مظلومه فک میکنم تو طبقه بندی نیکی میشه جزو کودکان سخت و نیکان کودک آسون ولی واقعا خدا بهم رحم کرده که نیکان مثل نیکی نیست وگرنه پوستم کنده بود
30 مهر 1392

مهد

چقدر گاهی بچه بزرگ کردن سخت میشه مردم بسکه دنبال مربی و مهد و این برنامه ها بودم تازه به این مهد عادت کرده اما نمیدونم به خاطر اینه که من نمیبرمش مهد یا اینکه مربی جدیدش یا بچه هایی هستن که تازه وارد کلاسشون شدن خلاصه صبح ها باز ما برنامه داریم با این نیکی خانم هی قر و قمیش میاد که من نمیرم مهد تو بیا برام بستنی بخر اسباب بازیام رو هم ببرم خلاصه کلی بهونه شاید از سر برج مهدش رو عوض کنم  
22 مهر 1392

و .. بازم این روزا :)

از نیکی بگم خب طبیعیه که داداشش رو دوست داره و میخواد کمکش کنه روز اول که واقعا فکر میکرد یه اسباب بازی واسش آوردیم که اون باهاش بازی کنه میگفت بدید من شیر بدم من پوشکش رو عوض کنم من سوار کالسکه (اسباب بازی)بکنم و بگردونمش کم کم از سرش افتاد ولی هنوز تا نق میزنه میدوه طرفش و صدا میکنه دانم دانم(جانم جانم) و سعی میکنه با حرکت دادنش (که گاهی هم حرکات تنده و هم گاهی خطرناک) اونو ساکت کنه خیلی هواسمون هست ولی نمیتونیم خیلی عکس العمل نشون بدیم که نیکی حساس نشه این حرفا رو اونایی که 2 تا بچه دارن کاملا درک میکنن زیاد منو میترسوندن اما خدا رو شکر خدا رو شکر نیکان مثل نیکی بیقرار نیست پس فرصتی میذاره که بتونم به نیکی هم برسم 2هفته ای خ...
22 مهر 1392

نمایشگاه

شنبه 23شهریور:بابا مرخصی گرفته استراحت کنه اما من پیشنهاد میدم بریم نمایشگاه مادر و کودک بابا قبول میکنه بعد صبحونه میریم دکتر چرا؟ واسه اینکه نیکی سرفه میکنه میگه گلوش چرک نداره ولی گوشش ملتهبه داروهاش رو میگیریم و میریم نمایشگاه پر از آدم پر از بچه و اسباب بازی و تخت و کمد قیمت که میکنی همه رو باید با لبخند جواب بدی زورمون به هیچکدوم نمیرسه یه چند تیکه لباس نوزادی میخریم و میریم پیش دایی امید که تو سالن آمزشی غرفه دارن نیکی خیلی ذوق زده است با دایی میرن دور میزنن بستنی میخرن و میچرخن کفش پای نیکی رو زده پابرهنه میدوه کف سالن موکت شده است و من بیخیال ولی 3 نفر بهم تذکر میدن ا چرا این بچه کفش نداره ؟ منم لبخند میزنم که خب نداره دیگه ...
22 مهر 1392

شمال

ماه آخر بارداری ماه استرسه نه به این معنا که سخته(هرچند سختی خودش رو داره)اما به این معنا که باید هر لحظه منتظر بچه بود شاید ویرش بگیره و زودتر از موعد دنیا بیاد با همه این تفاسیر ما شروع کردیم به خانه تکانی اونم از نوع بنایی و ... حدود 2هفته بابا داوود مرخصی گرفت و وسایل خونه رو جمع کرد و یه تغییر اساسی به خونه دادیم اتاق پذیراییمون که بزرگ بد شد 2تا خواب و اتاق خواب قبلی با حال یکی شد و شد پذیرایی جدید من و نیکی تمام مدت خونه عزیز بودیم دست بابا داوود درد نکنه که یه تنه همه چی رو درست کرد ما فقط اومدیم واسه جمع کردن جزییات (من و مامانم و آتوسا) خب به طبع نذاشتن من کاری بکنم و همه کارا رو خودشون انجام دادن آتوسا کار داشت و رفت خ...
22 مهر 1392

روز جهانی کودک مبارک

آخ جون وقتی آدم فکر میکنه امروز روز منه چقدر احساس غرور بهش دست میده میگه اونقدر مهم هستم که این روز به نام منه امروز روز جهانی کودکه خوشحالم که منم کودکی دارم که میتونم براش جشن بگیرم نیکی 2سال و 9 ماه من روزت مبارک امیدوارم همیشه سالم و شاد باشی عزیزم تمام تلاشمون رو برات میکنیم میدونم گاهی با هم ناسازگار میشیم اما بهتر میدونم که هر دومون هم رو دوست داریم و با وجود تو زندگی ما معنی پیدا کرده یه دنیا دوستت داریم و میخوام همیشه لبهات پر از خنده و دلت پر از امید باشه ...
16 مهر 1392

داداش داریم بیا و ببین

هوررررررررررررااااااااااااا بالاخره داداشی اومد چه اومدنی به به پر از خیر و برکت چه روز خوبی اگه گفتیییییی؟؟؟؟؟ روز٩٢.٦.٢٦ تولد امام رضا(ع) ساعت 9:40 صبح بیمارستان چمران  
5 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق زندگی می باشد